نگاهی فلسفی به دادگاه و قضاوت

   برمبنای آخرین خبر از دادگاه حمید نوری، دادستان سوید تقاضای زندانی طولانی مدت (ابد) برای او به اتهام یا جرم شرکت در قتل عام زندانیان سیاسی کرده است.

   چقدر خوب می‌شود که در صورت اثبات انجام این جنایت از جانب حمید نوری، این حکم اجرا بشود و البته بسیار بهتر و عالی‌تر می‌شود که برمبنای انسان‌دوستی و حقوق بشر، کشورهای خارج از حیطه غرب نیز امثال چنین افرادی را که در سراسر جهان صدها هزار نفر را به قتل رساندند و مخصوصا عاملان و‌ دستور دهندگان (مقصران اصلی) اعم از روسای جمهوری (امثال جورج بوش و…) یا نخست وزیران کشورها (امثال تونی بلر و..) و همچنین روسای آنها (روچیلدها و…) که عاملان اصلی هستند را در صورت سفر به کشورهایشان دستگیر و محاکمه بکنند. این می‌تواند آغازی خوب برای اصلاح جهان از جنایتکاران بین‌المللی باشد.

   اگر چنین بشود سوید تخم خوبی کاشته است. البته و صد البته این مسیولیت خود سوید است که به‌عنوان پایه‌گذار و تخم‌گذار در ادامه و شروع (در واقع شروع واقعی از این مرحله خواهد بود) به سراغ دیگران برود و مثلا پرونده جنایتکاران کاملا مشخص (افرادی که نام بعضی آنها آورده شد) را به جریان بیندازد. زیرا بعضی از آنها در اروپا هستند و شامل قوانین جزایی اروپا می‌شوند. وگرنه مارک گروکشی سیاسی و انتخابی بودن این پرونده قویتر خواهد بود، هرچند جنایت و کشتار زندانیان توسط این شخص واقعی باشد. یعنی اینکه هدف سوید انسانیت نیست بلکه شروع کاری برای مبادله زندانی و… و در نتیجه سواستفاده از ماجرای کشتار زندانیان و به بازی گرفتن مردمان از جمله آن ایرانیانی که برای محاکمه این شخص نیرو گذاشتند. این چنین بازی دادن‌های سیاسی یعنی مردمان را فریب دادن و یا اینکه مردمان را بی عقل و بدون دانش سیاسی به حساب آوردن‌‌ یعنی بدترین و ضد انسانی‌ترین قضاوت (و نوعی نژادپرستی) که باید خود این دادگاه را بابت چنین تفکر و رفتاری به دادگاه کشید.

سال ها پیش نوشتم:

   در هر انقلابی خشونت و جنایت براه می‌افتد. پس از انقلاب ایران؛ هم رژیم و هم اپوزیسیون هردو اشتباهات و جنایاتی کردند، حال یا باید همه محاکمه بشوند و یا همه همدیگر را ببخشند.

خود من در موقعیت‌های مختلف (از جمله نظامی) بودم. افتخارم این است که اولا با تمام ناآگاهی در همان اوایل انقلاب، اما می‌دانستم که نباید کشتار کرد و جلوی چند جنگ را گرفتم و در خارج نیز در مواردی جلوی خشونت و حتی جلوی جنگ داخلی را با انتشارات مقالات توضیحی گرفتم. هرچند اشتباهاتی هم داشتم اما چقدر خوشحالم که دستم به خون کسی آغشته نیست و از طرفی چون جلوی خون‌ریزی را هم گرفتم و اکنون نیز در چنین راهی قدم می‌زنم وجدانم کاملا آسوده است.

   اما مردمان هر کشوری باید یاد بگیرند که مسایل‌اشان را خودشان حل بکنند. در سوید از نظر فرهنگی انتقاد از کشور در مقابل دیگران جایز نیست.

   کشورهای غربی آنقدر جنایت کرده‌اند که آب دریاها نیز برای پاک‌کردن دست‌هایشان کافی نیست، و شور بختی آنجاست که اینها هم اکنون نیز حاضر به پایان دادن به جنایات‌شان در جهان‌ نیستند. نمونه آن قربانی کردن اکراین برای اسراییل و جنگ اخیر است. جنگی که در پشت آن ایجاد اسراییلی دیگر بود. نکته‌ای که پیشتر اشاره کردم و‌ هر‌آنچه گفتم هر روز بیشتر آشکار می‌شود مخصوصا تقابل روسیه با اسراییل که همین امروز کاملا آشکار شد.

   پناه بردن به رییس مافیا برای مبارزه با مافیای کوچک، نادانی فرد را نشان می‌دهد زیرا نمی‌داند که در اصل دارد منافع مافیای بزرگ را تامین می‌کند و این مافیای بزرگ نه از روی انسانیت بلکه برای اینکه رقیب را بیرون کرده و این مراجعه کننده را بنده و برده و عامل خود بکند وارد کار می‌شود.

   در خصوص سوید داستان مبادله آن شخص ایرانی-سویدی گرفتار در ایران است و مبادله و نه انسانیت. سوید کاملا در چنگ صهیونیستها است.

دوم مای ۲۰۲۲

دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۱

اپسالا – سوید

USAIran