شناخت پول و قدرت در جهان

شناخت پول و قدرت در جهان
آن دسته مردمانی که با ارقام بزرگ ثروت در جهان آشنا نیستند فکر می‌کنند داشتن چند میلیون یا میلیارد دلاری که بعضی افراد دارند مبلغ بسیار بسیار زیادی است که البته تعداد آنها در ایران شاید انگشت شمار باشد و حتی شاید در ایران ابدا شخصی که به تنهائی یک میلیارد دلار داشته باشد وجود نداشته باشد.


شناخت ثروت و درآمد سرمایه‌داران غربی مهم است. زیرا این سرمایه به آنها قدرت می‌دهد تا برجهان حکومت بکنند.
سرمایه داران بزرگ مسلط بر جهان، یهودیان صهیونیست هستند که در تمام دنیا تقسیم شده‌اند. آنها در همکاری با هم در تجارت، صنایع، بانک‌ها، رسانه ها و…در قالب کارتل‌ها، تراستها و…رقبا را خفه کرده قدرت سیاسی در اکثر کشورها (مخصوصا تمام کشورهای غربی) را بدست گرفته سلطنت خود بر جهان را اعمال می‌کنند و اگر کشوری در جهان تسلیم آنها نشود با انواع تحریم‌ها و برچسب‌ها مانند دیکتاتور و… و حتی کودتا و سرنگونی روبرو می‌شود.
اسرائیل نیز مرکز مخفی و پشتوانه جمع آوری مدارک و اسناد جاسوسی و تمام اطلاعات لازم و مخفی برای سلطنت‌اشان بر جهان است.
پس شعار نابودی اسرائیل یعنی شعار نابودی مرکز حکومت مخفی سرمایه‌داران بین المللی یهودی صهیونیست. 
چنین شعاری پیامدها و مجازاتهای سخت علنی و مخفی برای رژیم‌ها یا حتی افرادی دارد که چنین می‌گویند. اینجا مسئله دیگر از شکل مذهبی خارج شده و جنبه حکومتی دارد. اگر رهبران یهودی صهیونیست به جای فلطسین نقطه دیگری را در جهان برای پایگاه حکومت مخفی انتخاب می‌کردند موضوع از همه لحاظ شکل دیگری به خود می‌گرفت که بزرگترین مشکل برای آنها جمع آوری نیرو بود زیرا استدلال کنونی آنها جمع آوری یهودیان در سرزمین تاریخی است. در حالیکه حتی همین حالا اکثریتی از مهاجران به اسراییل یهودی نژادی نیستند بلکه در میان آنها مردمانی هستند که برای اندکی پول تغییر دین یا عقیده (حتی ممکن است ظاهری) داده، یهودیت را بعنوان دین پذیرفته‌اند و به این کشور جدید التاسیس آمده‌اند و از امکاناتی مانند خانه و … بهره میبرند.
اما خود این چند خانواده یهودی صهیونیست که ثروتمندترین مردمان جهان اند و امثال بیل کیت و زاکربری کارمندان و دست نشاندگان آنها هستند؛ نام اشان در میان ثروتمندترین های جهان اعلام نمی‌شود و چهره‌اشان هم در سیاست دیده نمی‌شود تا بتوان بر آنها برچسب زد بلکه کارمندان خود را بعنوان رئیس جمهوری، نخست وزیر، وزرا، اعضا مجالس و…و روسای سازمانهای امنیتی، جاسوسی و…بر سرکار می‌گذراند. اینها تمام رسانه‌ها را در اختیار دارند و البته شرکتهای محافظین شخصی را هم، در اینصورت به سادگی تمام اطلاعات افراد در اختیار آنهاست و چنانچه قصد نابودی مخالفی را داشته باشند برایشان کاری بسیار ساده است. حتی در مواردی نیازی به نابودی فیزیکی نیست بلکه با نابودی شخصیتی و افشاء کردن چند ضعف ساده او را بی‌ابرو کرده و با کمک رسانه‌ها نابود می‌کنند.
هیچ نیرو و قدرتی هم در کشورها برای کنترل آنها نیست زیرا روسای پلیس‌های مخفی، امنیتی و…همه با تائید آنها تعیین می‌شوند و کارمندان آنها هستند.
در نتیجه کنترل همه چیز در پشت پرده در اختیار تشکلات این دسته مردمان است.
بعنوان مثال چنانچه نام خانواده والنبری را در گوگل سرچ کنید چیزهایی خواهید یافت مثلا ۱/۳ درآمد ناخالص ملی سوید که سر به صدها میلیارد دلار (سالیانه) می‌زند متعلق به این خانواده است. ۳۰۰ شرکت بزرگ و ۴۰۰۰ شرکت کوچک در سوید متعلق به آنهاست.
بزبان ساده تمام سوید متعلق به آنهاست پس صحبت از آزادی،‌‌ مکراسی و…مسخره است. و مردم بردگانی بیش نیستند که فعلا بواسطه ثروت موجود و آرامش/خفقان مخفی، دیدن آن بردگی برایشان ممکن نیست. هرچند بعضی هم ترجیح می‌دهند کور و کر بمانند و بهمان یک لقمه نانی که بعنوان برده (و البته از نظر یهودیان “سگ” زیرا یهودیان -مخصوصا صهیونیست- غیریهودیان را سگ و نجس می‌دانند آنچنانکه با نوشتن بعضی مطالب عهد جدید -انجیل- و از زبان عیسی مسیح بیان کرده‌اند) به آنها داده می‌شود قناعت می‌کنند.
در لیست شرکت‌های متعلق به والنبری در سوید می بینیم که از جمله شرکت مولنیکه نیز متعلق به آنهاست؛ شرکتی که در دنیا تنها فقط اوست که بانداژهای زخم‌های پروانه‌ای را تولید می‌کند و حاضر نیست به بیماران ایران بدهد.
انگاه خواهید فهمید که همه اینها در غرب دست در دست هم دارند و تحریم ها را با هم و همه جانبه اعمال می‌کنند. زیرا بانک‌های بین المللی هم متعلق به آنهاست.


حال کدام نیرو است که می‌تواند در ایران حکومت بکند و زیر یوغ اینها نرود؟

کدام نیرو است که می‌تواند تضمین بدهد که اگر به جای رژیم فعلی بر سر کار آمد پس از چندی ایران را به چند کشور تفسیم نکنند؟


کدام نیرو است که تضمین بدهد سرمایه‌داران ملی بتوانند وجود داشته باشند و پس از چندی به سرمایه‌داران وابسته و نوکر تبدیل نشوند و آرزوی خود برای حکومت مستقل را برآورده بکنند؟


قدرت این سرمایه‌داران بزرگ بین المللی بسیار فراتر از آنست که تصور بشود.
اما:

تنها چیزی که می‌تواند این قدرت را از میان ببرد و همچنین نظم جدیدی بر مبنای عقل و انسانیت برقرار سازد کتاب من “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند بلکه آنها مندائی بودند” می‌باشد.

زیرا انگاه که چند میلیارد مسیحی متوجه بشوند به اشتباه فکر می‌کردند که مادر عیسی (البته پدرش خدا بود و بنظر نمیرسد خدا یهودی باشد) یهودی بوده ‌و به این دلیل با حمایت از یهودیان صهیونیست آنها را به این قدرت و مقام رساندند و انگاه این حمایت را بردارند دیگر یهودیان صهیونیست ثروتمند حاکم برجهان حمایتی ندارند و سقوط آنها بسیار سریع خواهد بود.

از طرفی دیگر در این کتاب با ارایه فلسفه خودم که کاملا منطقی، معقول و انسانی است، سیستم جایگزین مناسبی نیز برای جهان ارائه داده‌ام.


کلیه ادیان و همچنین تفکرات عقب افتاده و یا تفکرات ساختگی توسط قدرتهای بزرگ حاکم برجهان که بنام افکار بزرگ فلسفی و… در جهان معرفی می‌شوند، همه برخلاف واقع و ضد انسانیت و برای غارت مردمان جهان هستند. همه آنها را باید کنار نهاد.


حسن بایگان
۲۴ اپریل ۲۰۲۰

آیا میان ایران و آمریکا جنگی در خلیج پارس صورت می‌گیرد؟

آیا میان ایران و آمریکا جنگی در خلیچ پارس صورت می‌گیرد؟

آمریکا توان جنگ با ایران را ندارد!

   چهارشنبه ۱۵ آپریل ۲۰۲۰برابر با ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ تعدادی از قایق‌های تند روی سپاه پاسداران در اطراف ناو جنگی آمریکا در خلیج پارس مانور داده و بسیار نزدیک شدند.

   یک هفته بعد ۲۲ آپریل ۲۰۲۰ سپاه پاسداران برای اولین بار در تاریخ ایران یک ماهواره نظامی به فضا فرستاد.

   همانروز و پس از اعلام موفقیت آمیز بودن ارسال ساتلیت ایران، آقای دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا دستور شلیک به قایق‌های ایرانی را صادر کرد.

   در این شرایط که جهان بواسطه بحران کرونا در قرنطینه به سر می‌برد و خسارات مالی فراوانی بر همه وارد شده و تمام اخبار جهان به این بیماری و سقوط بازارها و قیمت نفت مشغول است این موضوع می‌تواند جای کرونا را در اخبار بگیرد مخصوصا اگر ماجرا کمی داغ تر بشود.

   قاعدتا رهبران کشورها وقتی تصمیماتی بویژه اینچنین حساس اتخاذ می‌کنند مسائل و مشکلاتی را که ممکن است پیش بیاید در نظر می‌گیرند.

پس باید بعضی مهم‌ترین مشکلاتی که ممکن است پیش بیاید را دید.

   الف – پس از دستور ترامپ مبنی بر شلیک به قایق‌های ایرانی، سپاه پاسداران از ادامه این کار اجتناب کرده دیگر به ناوهای آمریکائی نزدیک نمی‌شوند.

این کار سرشکستگی و پذیرش شکست نظامی قبل از شروع برای ایران است یعنی تنها با یک تهدید عقب نشست.

   دیگر اینکه نشان می‌دهد کارهای ایران از روی حساب و کتاب و آینده نگری نیست. مگر اینکه تصور شود که ایران فقط برای آزمایش آمریکا چنین کاری را کرده است. اما اگر چنین هم باشد اکنون در تله پاسخگوئی است. پس یا باید به پذیرد که عقب نشینی بکند و یا:

   ب – ایران به دستور ترامپ بهائی نمی‌دهد و این کار را تکرار می‌کند و ایران متقابلا آمریکا را تهدید می‌کند.

   اگر ایران چنین تصمیمی بگیرد و اجرا بکند مسلما این نیروهای کوچک و آسیب پذیر خود را بدون پشتوانه به قتلگاه نخواهد فرستاد تا هدف قرار بگیرند و به سادگی کشته بشوند. بلکه نیروی‌های مخصوص موشکی را هم  برای هدف قرار دادن ناوها آماده می‌کند.

   قاعده کار نیز چنین است که ایران اعلام می‌کند که اگر ناوهای آمریکائی (ایران آنها را تروریست نامیده است) به نیروهای ایرانی شلیک بکند آنگاه با عکس العمل نیروهای پشتیبانی روبرو خواهد شد.

حاصل این جریان حتی در حد جنگ لفظی چه خواهد بود!

  اگر چنین بشود یعنی جنگ در خلیج پارس که نتیجه آن کم شدن صادرات نفت و بالا رفتن قیمت نفت و نظامی شدن منطقه یعنی فروش اسلحه خواهد بود.

    در آمریکا سعی می‌شود نوعی به اصطلاح اختلاف یا جناح بندی را نشان بدهند و می‌گویند دو جناح  بازها و کبوترها که یکی نفتی – نظامی است وجود دارند.

   اگر این داستان واقعی باشد پس با شکست نظامی آمریکا در سوریه و عقب نشینی یا پایان طرحی که باید به اسم داعش رقم می‌خورد، در آمریکا آقای ترامپ را به ریاست جمهوری رساندند و اولین اقدام او متوقف کردن بعضی جنگ‌ها و هزینه‌های جنگی بود. هرچند پس از آن مقدار زیادی سلاح با طرح ایران هراسی به شیخ نشین‌های منطقه فروخته شد.

اکنون و این روزها نیز وضعیت نفت به جائی رسید که قیمت آن بسیار پائین آمده و حتی در آمریکا به زیر صفر رسیده است.

نتیجه اینکه این جناح کاملا متضرر شده است.

در همین جا یک سئوال مطرح می‌شود:

آیا ایران قصد دارد این جناح را کمک بکند؟

از این کار چه چیزی بدست می‌اورد؟

   از طرفی پس از حدود یک قرن که یهودیان صهیونیست قدرت مطلق جهان هستند و فراماسیونرها (در اصل شاهان اروپا) را در اوایل قرن بیستم از قدرت انداختند، اکنون دوباره و پس از شکست آمریکا در سوریه، فراماسیونرها سربرآورده‌اند و می‌خواهند جایگاه سابق خود را بدست آورند.

   در چنین وضعیتی که اختلاف میان فراماسیونرها و صهیونیست‌ها در پشت پرده دارد بالا می‌گیرد نقش ایران در این میان چگونه است؟

   جناح‌هائی در ایران با نام اصلاح طلب چندین سال است که رابطه‌اشان را با فراماسیونری برقرار کرده‌اند و اکنون به کمک آنها آمده‌اند و بر همین روال فراماسون‌ها نیز در پشت پرده از ایران حمایت می‌کنند. این روند اکنون بسیار کند و سخت است ولی بزودی موقعیت عوض خواهد شد و این روند شتاب بسیار زیادی خواهد گرفت. در آن زمانیکه جابجائی قدرت میان صهیونیستها و فراماسیونرها (شاهان اروپا) صورت بگیرد اقتصاد ایران نیز به سرعت رشد خواهد کرد.

   امکان کنار آمدن و مصالحه ایران با صهیونیستها شاید از صفر بالاتر نباشد و البته خود صهیونیستها نیز در پائین نگهداشتن امکان مصالحه نقش زیادی بازی کردند.

توجه شود که در کشور آفریقای جنوبی تضاد میان فراماسیونری و صهیونیسم کاملا علنی است.

نقش کتاب من در این میان کاملا تعیین کننده است!

   در انجیل یا عهد جدید تلاش شده عیسی مسیح را یهودی نشان بدهد. این تلاش مخصوصا پس از اینکه یهودیان قدرت مالی قوی‌ی شدند با تکثیر میلیاردی عهد جدید همراه با عهد قدیم و تبلیغات مخفیانه ولی ریشه ای، کار به جائی رسید که بسیاری مسیحی صهیونیست شدند تا حدی که خود  را نوکر و بنده یهودیان معرفی می‌کنند. نمونه بسیار عیان آن در همین زمان آقای ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و رقیب انتخاباتی او هیلاری کلینتون و شاید تمامی روسای جمهوری و نخست وزیران و وزیران در اروپا و آمریکا باشد حتی شاهان اروپا و بسیاری کلیساهای آنها نیز اکثرا چنین هستند. این بندگی بدون قید و شرط شرایطی برای یهودیان صهیونیست ایجاد کرد که بسادگی بر تمام سیاست، اقتصاد و… غرب غالب شده اند.

   حال پس از حدود دو هزار سال من در کتاب “عیسی مسیح و مادرش یهودی نبودند، آنها مندائی بودند” این تصور غلط را باطل کردم. با پذیرش مستنداتی که در این کتاب مطرح کرده‌ام دیگر یهودیان صهیونیست ابدا نمی‌توانند موقعیت خود را حفظ بکنند. با این تغییر تمام وضعیت قدرت در جهان بهم خواهد خورد. هرچند هم اکنون در صدر قدرت جهان کتاب من را خوانده‌ و پذیرفته‌اند و تغییرات در حال شکل گرفتن است ولی بدلیل اینکه یهودیان صهیونیست تمام نبض اقتصاد جهان را در دست گرفته‌اند این تغییر زمان می‌برد. یعنی اعلام ورشکستگی یک تاجر بزرگ بقیه را هم ورشکست می کند در نتیجه این کار با احتیاط پیش می‌رود و مخصوصا در بالاترین سطح آکادمیک جهان و جریانات وابسته به قدرتهای جهانی این کتاب در حال مطالعه و بررسی است.

   در این میان آنانیکه با خواندن کتاب من به فریبی که خوردند و در نتیجه آن قدرت زیادی را به صهیونیستها دادند پی بردند، دنبال دستیابی به موقعیتی دیگر و برتر هستند آنها از ایران و موقعیت آن استفاده می‌کنند تا به حریف فریبکار ضربه بزنند.

آیا ایران در جهان تنهاست و منزوی شده است؟

   آمریکا و اسرائیل با تبلیغات بسیار گسترده سعی زیادی کرده و می‌کنند تا ایران را منزوی و تنها نشان بدهند. اما واقعیت ابدا چنین نیست. اگر ایران تنها و منزوی بود هم اکنون همانند ونزوئلا به فقر گسترده افتاده بود ولی می‌بینیم که چنین نیست و با وجود تمام فشارهائی که آمریکا وارد می‌کند اما باز ایران ثروتش از بسیاری کشورهای جهان بیشتر است و وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، آزادی‌ها، قدرت نظامی و…و حتی فساد اداری و‌رشوه خواری و دزدی‌های حکومتی‌ها، ایران در قعر جدول جهانی نیست بلکه در میانه آن قرار دارد. برای درک این نکته باید چشم‌ها را بررسانه‌ها (مخصوصا غربی و دشمنان علنی ایران) بست و خود وارد میدان شد؛ یکی از آنها رفتن به کشورهای مختلف جهان و دیدن وضعیت اقتصادی و زندگی مردم و…از نزدیک و بدون واسطه است. دیگری دیدن دزدی های کلان و فسادهای ده ها میلیارد دلاری و رشوه های بسیار زیاد اما بصورت مخفی و یا در ظاهر قانونی، در غرب است که توسط دولت‌ها در اختیار سرمایه داران بزرگ بین المللی حاکم بر کشورها قرار می دهند. این مبالغ آنقدر زیاد است که در مخیله نمیگنجد.

  از طرفی حتی آمریکا که بیشترین ثروت مردم جهان را غارت می‌کند و ثروتش به تنهائی درصد بسیار بالائی از ثروت جهان را تشکیل می‌دهد حدود ۲۵ درصد مردمانش زیر خط فقر هستند و وضعیت سانسور و دیکتاتوری در آن بسیار بالاست ولی به دلایل آشکار سروصدای آن بیرون نمی‌آید. فقر در این چنین کشور ثروتمندی وقتی در مقایسه با کشورهای فقیر و حتی متوسط مانند ایران قرار بگیرد یعنی ظلم و ستم و نابرابری در امریکا بیشتر از آن کشورهای دیگر است.

در اصل حکومت آمریکا دمکراسی نیست بلکه الیگارشی متمایل به دیکتاتوری است.

   بهر حال بعضی کشورهای قدرتمند جهان مانند چین به دلایلی، روسیه به دلایلی دیگر و هند از زاویه‌ای دیگر نمی‌خواهند کمر ایران بشکند. بعضی کشورهای ضعیف نیز چنین چیزی را نمی‌خواهند که تعداد آنها نیز زیاد است. فراماسیونری نیز در این معادله نقش بزرگی دارد و نمیخواهد ایران تسلیم یهودیان صهیونیست بشود زیرا انگاه دیگر به این سادگی نمیتواند به مقام سابق از دست رفته خود باز گردد.

ایران به یک نقطه کلیدی و حساس و بالانس قدرت در جهان تبدیل شده است.

امکان تجزیه ایران با ارسال ساتلیت نزدیک به صفر شده است!

   کشوری که به سطح فرستادن ماهواره نظامی رسید یعنی تا حد زیادی ارتش و سازمانهای اطلاعاتی خود را از زیر کلید قدرتهای بین المللی (صهیونیستها) که صاحبان ساتلیت‌ها هستند خارج کرده و به مرحله خطرناکی برای اینها رسیده است. بویژه اینکه امریکا و اسراییل و نزدیکانشان تنها پس از قرار گرفتن ماهواره نظامی ایران در مدار و از طریق اعلامیه ایران متوجه شدند. این امر از جنبه نظامی ( با توجه به ادعای امریکا که همه جهان را زیر نگاه ‌‌کنترل دارد) موفقیت بسیار بزرگی به حساب می اید و ضربه بزرگی به قدرت نظامی امریکا بود. یعنی امریکا و اسراییل و همدستانشان دیگر کنترلی بر موقعیت نظامی ایران ندارند. پس احتمال اینکه ایران کارهای دیگری کرده باشد یا بکند که هیچ کشوری از آن مطلع نشود بسیار زیاد است. این امر احتمال حمله نظامی به ایران و همچنین امکان تجزیه ایران را نزدیک به صفر می کند.

   کشورهای قدرتمند و جنگ افروز جهان، کشورهای با سلاح‌های استراتژیک مانند پاکستان و ایران را به جنگ داخلی و تجزیه نمی‌کشانند زیرا معلوم نیست که در این میان یکباره نیروئی جهت انتقام‌کشی ضربه‌ای اساسی و بسیار جدی به غرب وارد کنند.

اگر ایران اتمی بشود دیگر ابدا و ابدا امکان تجزیه‌اش نخواهد بود.

هیچ کشوری تمایلی نخواهد داشت که در یک کشور اتمی مثل ایران جنگ داخلی بشود. زیرا آنگاه امکان اینکه بمبی بر جائی مثلا اسرائیل انداخته شده و فاجعه جهانی ایجاد بشود هست.

بررسی موقعیت و توان جنگی آمریکا و ایران

   چند سال پیش آنگاه که آمریکا با تمام قوا و آمادگی کامل جنگی در تمام اطراف ایران بود و ایران راتهدید کرد در یک مقاله با بررسی موقعیت و توان نظامی آمریکا نشان دادم که آمریکا چنین توانی را ندارد. برای اینکار کافی بود نگاهی به حمله آمریکا به عراق در زمان صدام حسین انداخته می‌شد. هم اکنون نیز این کار را با مقایسه امروز ایران که بسیار قوی‌تر از آن زمان و آمریکا که ضعیف‌تر از آن زمان است، انجام می‌دهیم.

   – آمریکا برای حمله به عراق در زمان صدام حسین ابتدا از او خواست تا موشک‌های تا حداکثر برد یک صد کیلومتر را تخریب کند که صدام برای جلوگیری از جنگ اشتباه کرد و آنها را نابود نمود.

   اما ایران امروز موشک‌های با برد بیشتر از دوهزار کیلومتر دارد و حتی موشک‌های ضد کشتی که تا حدود هفت صد کیلومتر برد دارند و در نتیجه تمام کشتی‌های آمریکا در خلیج پارس و بیرون آن تا چنین مسافتی را مورد هدف قرار می‌دهند در نتیجه آمریکا برای حمله به ایران یا حتی جنگ محدود با ایران باید کشتی‌هایش را از تیررس خارج بکند و سربازانش را هم از پایگاهایشان که در تیررس موشک‌های ایران هستند خارج کند.

مسلم است که اگر جنگی میان ایران وآمریکا صورت بگیرد شیخ نشین‌های ضعیف حاشیه خلیج پارس ابدا جرات درگیری نخواهند داشت. هرچند اخیرا صدها میلیارد دلار هزینه خرید سلاح‌هائی کردند که ظاهرا بسیار پیشرفته است.

   – همچنین آمریکا یک روز پیش از حمله به عراق تمام سیستم مخابراتی عراق را که از مسیرساتلیت‌های غرب (آمریکائی)‌ بود قطع کرد. یعنی دیگر ارتباط صدام حسین با نیروهایش برقرار نبود و تمام سازماندهی جنگی او فلج شده بود.

   اما آمریکا یا ترامپ رئیس جمهوری این کشور درست زمانی ایران را تهدید به جنگ می‌کند که ایران چند ساعتی بود ساتلیت نظامی خود را در مدار قرار داده بود یعنی از زیر کلید آمریکا خارج شده بود و چشم و گوش خود را دارد. و نه تنها آمریکا را از کنترل تماس‌ها و…ایران برکنار می‌کند بلکه حتی نیروهای آمریکائی و… را هم شناسائی می‌کند.

   آمریکا در زمان صدام با وجودیکه نیروهای زیادی را در منطقه داشت با اینحال ماه‌ها زمان لازم داشت تا تدارکات کافی برای جنگی آنچنان کوچک (در برابر جنگ با ایران) را آماده بکند.

یکی دیگر از فاکتورهای مهم نیز جمعیت و گسترش کشور است. عراق وسعتی کمتر از ایران و جمعیتی خیلی کمتر داشت.  پس نیروهای انسانی که آمریکا باید وارد جنگ با ایران بکند باید چندین برابر آن جنگ باشد.

مگر اینکه آمریکا بخواهد از سلاح‌هائی مثلا بمب اتمی برعلیه ایران استفاده بکند.

   نکته اینجاست که آمریکا چندین هزار کیلومتر از این منطقه دور است ولی ایران در خانه خودش است و تمام توان رزمی‌اش آماده و در کنارش می‌باشد. یعنی سیستم ایران دفاعی در خانه خود است و سیستم آمریکا تهاجمی در خانه دیگران.

راه رشد نظامی یا اقتصادی است؟

   پیشتر اشاراتی داشتم که برای مستقل ماندن و رشد کردن باید اقتصاد قوی و ارتش قوی داشت و  دست‌یابی هرکدام از اینها بسیار سخت است. آمریکا اجازه داشتن اقتصاد و ارتش قوی را نمی‌دهد.

اما اکنون آمریکا فشار حداکثری اقتصادی را بر ایران وارد کرده است و ایران چیزی بیشتری ندارد که از دست بدهد. در نتیجه ترسی از نیرو گذاشتن برای دستیابی به سلاح‌های پیشرفته روز ندارد.

در اساس اکنون آمریکا، ایران را در موقعیتی قرار داده که مجبور است تمام نیرویش را برای دستیابی به برترین سلاح‌ها بکار ببرد. و مسلما آنگاه که از این مرحله گذر کرد و ثابت نمود که آنچنان قدرت نظامی‌ی است که آمریکا و هیچ کشور دیگر جرات حمله و یا زور گوئی به او را ندارند، آنگاه مسیر رشد اقتصادی را نیز بناچار بر روی او باز می‌کنند.

نقش بیماری “ویروس کرونا” در این میان چیست؟

   متاسفانه سیاسون و رسانه‌ها آنچنان دروغگوهستند که تمام اعتماد میان آنها و مردمان از بین رفته است. بهمین دلیل معلوم نیست بیماری‌ی که بنام “ویروس کورونا ۱۹” معروف شده است تا چه حد واقعا خطرناک است که اینچنین اقتصاد جهان را بخاطر آن به تعطیلی کشانده‌اند.

   زمانیکه این بیماری از چین شروع و به ایران رسید رسانه‌ها سروصدای بسیار کردند و…در همان زمان آقای ترامپ رئیس جمهوری آمریکا آنرا به مسخره گرفت. اما پس از چندی بیماری به کشور خودش رسید و بیشترین تعداد بیمار و کشته را در جهان بخودش اختصاص داد که هنوز هم ادامه دارد. سپس ایشان به جای نقد خود، نوک حملات را بطرف چین گرفت.

   بهرحال اینکه بیماری “ویروس کرونا” را وسیله‌ای برای تعطیلی اقتصاد جهان کردند نوعی شک بزرگ ایجاد می‌کند. آیا واقعا اگر جلوی آن گرفته نمی‌شد میزان مرگ از آنفولانزا بیشتر می‌شد؟ زیرا اکنون این تعداد بیمار و کشته از آنفولانزا و حتی سرطان بسیار کمتر است. چرا با چنین انرژی‌ی راهی برای درمان سرطان پیدا نمی‌کنند؟

   آیا این به اصطلاح بیماری بیشتر از آنکه بیماری‌ی کشنده باشد بازیچه‌ای سیاسی است تا وضعیت اقتصادی جهان را چنین بکنند که کردند.

   آیا این در همان رابطه جنگ مخفی میان صهیونیست‌ها و فراماسیونرها و سایر نیروهای جهان است که در آن ایران نقش مهمی بازی می‌کند؟

نتیجه

   امکان درگیر میان ایران و آمریکا در حد کوچک وجود دارد تا به این ترتیب وضعیت از بحران “ویروس کرونا” خارج و تحولات در جهت تغییرات درون آمریکا نیز صورت بگیرد. همچنین قیمت نفت بالا برود.

   لیکن امکان جنگ بزرگ میان ایران و آمریکا نیست. زیرا آقای ترامپ رئیس جمهوری آمریکا مرد جنگ نیست ولی خود را در تله انداخته است و دستور حمله را صادر کرده است و اگر درگیری صورت بگیرد او برنامه‌ای برای جنگ از پیش نداشته است. همچنین تمام آنچه را که جناحی که او را برای آن مورد بر سرکار آورده برباد داده است و دیگر کنترلی بر اوضاع داخلی آمریکا هم نخواهد داشت.

   آمریکا ابدا توان نظامی و مخصوصا اقتصادی یک جنگ طولانی آنهم با کشوری مثل ایران را ندارد.

   ایران نیز با چنین وضعیت اقتصادی، توان جنگ طولانی را ندارد. اما در یک جنگ/درگیری کوتاه مدت برد با ایران خواهد بود.

۲۲ آپریل ۲۰۲۰

اپسالا – سوئد

م. حسن بایگان

hassan@baygan.org

www.baygan.org

www.baygan.org/old

www.baygan.org/en

ریشه سکولاریسم در غرب

ریشه سکولاریسم در غرب
آنچه بعنوان سکولاریسم یا کم توجهی به دین در غرب هست ریشه های تاریخی دارد.
با مطالعه تاریخ غرب و مخصوصا از زمان جنگ‌های صلیبی این موضع روشن تر می‌شود. بعنوان نمونه‌ای بسیار مهم و تاثیر گذار: آنگاه که امپراطوری روم شرقی در قسطنطنیه (کنستانتیناپول) درگیر جنگ با مسلمانان اطراف خود و مخصوصا ترکان تازه از راه رسیده و تازه نفس بود بناچار از پاپ کمک می‌خواهد. پاپ نیز که مترصد موقعیت بود وارد می‌شود و آنها وارد چانه زنی می‌شوند.

توجه شود که آن زمان پاپ در روم بود و آنجا امپراطوری روم غربی نامیده می‌شد که امپراطوری‌ای سوای امپراطوری روم شرقی بود.
نمونه‌ای از صفحات ۵۲ و ۵۳ کتاب جنگهای صلیبی ضمیمه می‌شود. کتب قابل مطالعه دیگری هم در زمینه جنگ‌های صلیبی هست که تعدادی از آنها را پیشتر خوانده بودم ولی این یکی جدید است و مسایل را با کمک از کتب پیشین و تحقیقاتی جدیدتر ارایه می‌کند.


اما آنکه تصور می‌کند سکولاریسم در غرب یعنی کنار گذاشته شدن قدرت مذهبیون یا کلیساها در اشتباه کامل است و اساس قدرت در غرب را نمی‌داند و در نتیجه از سیاست غرب چیزی نمی‌داند.


برای تحلیل درست سیاسی باید قدرت را شناخت.


هم اکنون قدرت در غرب میان کلیسیاها و سرمایه‌داران بزرگ تقسیم شده است. آنها پس از قرن‌ها به توافقاتی دست یافته‌اند و ابدا هم نیازی نمی‌بینند که آنرا اعلام عمومی بکنند.
اما در این میان یک مشکل جدید پیدا شده است. با توجه به بعضی نوشته‌های انجیل دسته‌ای از مسیحیان به مسیحیان ِ صهیونیست تبدیل شده‌اند. مخصوصا تقریبا تمام روسای جمهوری امریکا پس از جنگ‌های اول و دوم، مسیحی‌ی صهیونیست و در خدمت یهودیان ِ صهیونیست هستند. افرادی مانند ترامپ رئیس جمهوری فعلی آمریکا و رقیب انتخاباتی او خانم هیلاری کلینتون مسیحی‌ی صهیونیست بودن خود را آشکارا نشان داده و می‌دهند. حتی بعضی مسیحیان ِ صهیونیست علنا قبول برده‌گی تحت سلطه یهودیان را اعلام می‌کنند (برای درک بیشترو دلایل آن باید عهد عتیق و جدید را ده ها بار خواند و…).

در مقابل گروه دیگری با این شیوه تفکر و برداشت از عهد جدید کاملا موضع گیری دارند. این گروه اخیر نیز همانند گروه پیشین به چندین زیر گروه تقسیم می‌شوند از ملایم ها تا آنهاییکه به فاشیسم و نازیسم و ضد یهودی معروفند. ریشه فکری این گروه نیز مذهبی و برگرفته از تفاسیر عهد عتیق و عهد جدید است.

مذهب بعنوان بهترین وسیله‌ در اختیار عده‌ای برای غارت می‌باشد.

برای غارت باید دروغ گفت و فریب داد و بهترین وسیله‌ها مذهب است که با آن حتی می توان مردمان را آنچنان شستشوی مغزی داد که دست بهر کاری بزنند و آنرا خواسته خود بنامند.

فکر بهترین و خطرناکترین چیزهاست.

م. حسن بایگان

مارس ۲۰۲۰

فروردین ۱۳۹۹

اپسالا – سوئد

ویروس کرونا و نقش آن بر جهان کنونی و آینده

ویروس کرونا و نقش آن بر جهان کنونی و آینده

   از حدود ۳ ماه پیش ویروس کرونا از چین شروع به گسترش پیدا کرد و سپس چندین کشور و هم اکنون تقریبا بیشتر کشورهای جهان را با شدت زیاد و یا کم در برگرفته است. اینکه واقعا داستان از چین شروع شده هم می‌تواند زیر سئوال برود.

   صحبتهای زیادی در خصوص منشا آن و اینکه آیا بطور طبیعی به چنین مرحله ای رسیده یا ساخته آزمایشگاههای بشری است مطرح می‌شود. اما بحث اینجا بر این نکته نیست زیرا برای اثبات این نظرات مستندات کافی حداقل در دسترس من نیست.

   آنچه که در اینجا مطرح می‌شود بررسی صدمات مختلف این نوع ویروس‌ها یا جنگ‌های میکروبی است که می‌تواند از جنگ‌های گرم بدتر هم باشد.

   بسیاری محققین بر این باورند که می‌توان با دستکاری ژنها، دی ان آی، ساختار و… همه گونه تغییر انجام داد. قدر مسلم اینست که اگر بعضی از این صحبتها در خصوص تولید فلان یا بهمان نوع اکنون صحت نداشته باشد ولی می‌توان تصور کرد که در آینده‌ای نه چندان دور بشر به آن مرحله و حتی فراتر هم برسد. اما اینکه چه کسانی به آن مراحل می‌رسند و با آن چه می‌خواهند بکنند می‌تواند موضوع اصلی این نوشته باشد.

   هیچ معلوم نیست که اگر کشوری یا نیروئی به یک نوع خاص و تعیین کننده برای سلطه بلاشرط بر جهان برسد از آن استفاده نکند همانند سلاح‌هائی که در جنگ‌های گرم مورد استفاده قرار گرفته که نمونه بسیار زشت و عیان آن استفاده از بمب اتمی در ژاپن بود. و البته همیشه قوی ترها بخود اجازه می‌دهند که هر اسلحه‌ای را بکار ببرند ولی ضعفا حقی ندارند و مورد سرزنش و عتاب و تحریم و… قرار می‌گیرند. پس همین قوی‌ترها خواهند بود که زودتر به خطرناکترین سلاح‌های بیولوژیکی، میکروبی و… دست می‌یابند و از آنها هم استفاده خواهند کرد.

   مشخص نیست اگر این ویروس کرونا مهار نشود تا چه میزان می‌تواند خطرناک باشد و جان چه تعدادی از مردمان سراسر جهان را بگیرد. آماری که ارائه می‌شود بواسطه اینکه از طرف نیروهای قدرتمند خاص در جهان منتشر می‌شود چندان قابل اعتماد نیست. اما بهر حال می‌توان تصور کرد که اگر علم در تولید این گونه بیماری‌های بیولوژیک، میکروبی و… اینچنین با سرعت پیش برود آنگاه جنگهای بعدی شاید نیازی به بمب‌های اتمی و مخصوصا انواع هواپیماهای جنگی و… نداشته باشد بلکه با این شیوه می‌توان بسیاری جنایات ضد بشری کرد. می‌توان با فرستادن یک محصول آلوده از نقطه‌ای غیر از محل تولید به کشوری دیگر، خطرات کاملا جدی آفرید. می‌توان آنرا در اختیار به اصطلاح گروههای تروریستی بی‌ابرو گذاشت و بعد عامل آن راهم سر به نیست و پرونده را سردر گم کرد، و بسیاری کارهای دیگری که سازمانهای جاسوسی، امنیتی، اطلاعاتی‌ رسمی آشکار دولتی و مخصوصا غیر رسمی یا مخفی در آن مهارت دارند.

   حال تصور کنیم کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته او هم بتواند به اینچنین سلاح ها (حتی در رده‌ای پائین‌تر) دست بیابد و اقدام به انتقام کشی یا حمله متقابل بکند! آنگاه چه جهانی خواهیم داشت!!!

   چنانچه علم در این رشته آنقدر پیشرفت بکند که تولید این چنین ویروس‌ها و… بسیار عادی و عام بشود آنگاه اگر کنترلی بر آن نباشد ضربه‌های گوناگون و خطرناکی می‌تواند بر جهان وارد بشود و برای توقف هر ضربه‌ای ضررهای جانی و اقتصادی بسیار زیادی را متحمل شد در نتیجه پس از مدتی کمر اقتصاد جهان خرد شده و در نتیجه آشوبی سخت جهان را فرا می‌گیرد.

   چند سال پیش ماده کشنده آنتراکس بوسیله نامه ارسال می‌شد و حتی باز کردن پاکت و لمس غیر محسوس ماده باعث مرگ می‌گردید و این امر بهانه ای شد که آمریکا به افغانستان حمله بکند در حالیکه طالبان گفت حتی نمی‌دانند این ماده چیست وبعضی احمق ها به این نادانی خندیدند. اما پس از سالها آمریکا اعلام کرد که این ماده در یک آزمایشگاه نظامی در خود کشور آمریکا تهیه و از همانجا برای بعضی افراد فرستاده شده است. حال می‌توان تصور کرد که اگر حتی یک نفر بهر دلیلی (انتقام یا دیوانگی یا…) یکی از مواد بسیار خطرناکتر از این ویروس را از آزمایشگاهی به بیرون نشر بدهد آنگاه چه فاجعه مرگبار انسانی – اقتصادی و… عظیمی دامن همه را خواهد گرفت.

   اینجاست که ضرورت اقدامی بین المللی برای کنترل این دسته علوم نیز همانند کنترل سلاح‌های گرم لازم است.

   همانگونه که اکنون سازمان ملل و بسیاری سازمانهای بین المللی دیگر و ازجمله انرژی اتمی و  پلیس بین المللی وجود دارد جهان برای کنترل و حفظ حقوق انسانی نیازمند یک نظم بین المللی جدید، قوی‌تر و مستقل (ازقدرتهای خاص) است.

   یکی از مشکلات که باید اصلاح بشود، ثابت بودن محل سازمان ملل در یک کشور (آمریکا) و نفوذ بیش از حد این کشور بر آن است.

   همچنین آمریکا کنترل اقتصاد و سیاست جهان را بدست گرفته و حتی اعمال جنگ در هر نقطه‌ای از زمین را حق مسلم خود می‌داند. بقول معروف آمریکا خود را پلیس بین المللی می‌داند. و البته پیش از آن نیز خودش را بعنوان دادگاه و رئیس دادگاه و قاضی می‌داند و حکم صادرکرده و خود اجرا می‌کند. آمریکا خودش را در برابر هیچ کشور یا مرجعی مسئول و یا پاسخگو نمی‌بیند. این شیوه مستعمره‌گران در برابر مستعمرات است.

   در هیچ مستعمره‌ای، آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و امثالهم وجود ندارد. در نتیجه حتی در هیچ کشور اروپائی نمی‌توان ادعای آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و… کرد زیرا مستعمراتی بیش نیستند که نمی‌توانند در برابر اعمال قدرت سیاسی- اقتصادی- نظامی و… امریکا حتی کلمه‌ای بگویند.

   تنها یک قدرت حاکم برجهان، آنهم در این حد، امری غیر معقول و کاملا غلط است و مطابق شان انسانی نبوده با هیچ ملاک و معیار انسانی و دمکراتیک و … همخوانی ندارد. این حکومت یک جانبه بر جهان و مستعمره دیدن/کردن دیگران، نه برای این زمان و نه برای آینده مناسب و پاسخگو نیست بلکه خطر آفرین است. این خطر بزرگی برای امنیت و اقتصاد جهان است. این نوع سلطه برجهان است که خطر جنگ‌های میکروبی و اینچنینی را ممکن می‌کند.

با سرمایه‌دار مخالف نیستم ولی با سرمایه‌داری مخالفم.

   اکنون تعداد اندکی سرمایه‌داران بسیار بزرگ بین‌المللی برجهان حکومت می‌کنند آنها سیستم کنترل جهان را سوپر سرمایه‌داری خصوصی کرده‌اند. جهان را ملک طلق خود می‌دانند و تمام تصمیمات را می‌گیرند. پایگاه و مرکز اصلی این سرمایه‌داران ِ متشکل بین المللی، آمریکا است. آن کشور را زیر کلید خود گرفته تمام عملیات و کارهایشان را به نام آمریکا انجام می‌دهند.

   این سیستم و افراد، بزرگترین خطر برای بشریت هستند و احتمال نابودی بشر توسط همین افراد می‌تواند باشد. بویژه انکه این افراد از یک ایدئولوژی عقب مانده، غلط و نژادپرستانه مذهبی رنج می‌برند که آنها را آقای جهان و بقیه را سگ می‌داند در نتیجه کشتن سگ‌ها برای آنها نمی‌تواند هیچ عذاب وجدانی داشته باشد. اینها با توسل به آن افکار ضد بشری مذهبی، حتی ممکن است یک کشتار جمعی صدها میلیونی بکنند (جنگ‌های اول و دوم دهها میلیون کشته داشت) و آن را به داستان پایان بشر و روز قیامت و… ربط داده خودشان را توجیه و بخیال خود وجدانشان را آسوده بکنند.

ادیان پشتوانه جنگ‌ها و فلاکت‌ها و رنج‌های کنونی بشر می‌باشند.

فلسفه من بهترین است و راه درست، منطقی، معقول و صلح جویانه برای رسیدن به روابطی واقعا انسانی میان کشورها و مردمان می باشد.

حسن بایگان

مارس ۲۰۲۰ فروردین ۱۳۹۹

اپسالا – سوئد

hassan@baygan.org

www.baygan.org

www.baygan.org/en

www.baygan.org/old

اعتراض به سگ نامیدن مردمان از جانب عیسی مسیح. نامه به پاپ، اسقف اعظم کلیسای سوئد، دبیرکل سازمان ملل، سازمان دولتی تبعیض نژادی و سازمانها و افراد مسئول

خطاب به:

پاپ

اسقف اعظم کلیسای سوئد

دبیرکل سازمان ملل متحد

سازمان ضد تبعیض

تمامی سازمانها و افرادی که احساس مسئولیت می کنند

تقدیس جنایت از خود جنایت بدتر است

در انجیل متی (باب 15 آیه های 26 تا 27) و انجیل مرقس (باب 7 آیه های 27 و 28) از زبان عیسی مسیح می نویسد که تنها یهودیان انسان هستند و بقیه مردمان سگ هستند که باید ته مانده خوراک یهودیان را بخورند.

من شکایتی به شماره (ک 265- 769- 19) به پلیس سوئد بر علیه اسقف اعظم سوئد و پاپ کلیسای کاتولیک داده و آنها را متهم به حمایت از بدترین سخنان نژادپرستانه کرده ام و فاجعه بار اینکه این سخنان را مقدس می نامند.

اینها باید پاسخ بدهند: آیا تمام مسیحیان، مسلمانان، هندوها، کنفوسیوسیت ها، بودیست ها، لامذهب ها و… همه مردم جهان از آن زمان تا کنون سگ بوده و هستند؟

آیا شاهان و از جمله شاه سوئد، روسای جمهوری، نخست وزیران، سیاستمداران، روحانیون و … همه سگ بوده و هستند؟

آیا به این علت روسای جمهوری آمریکا، نخست وزیران کشورها و… مسیحی صهیونیست شده اند؟

آیا اسقف اعظم سوئد و پاپ، قبول کرده اند که سگ هستند و آشغال یهودیان را می خورند؟

حتی اگر تمام دنیا قبول بکنند که سگ هستند و ته مانده یهودیان را می خورند من آنرا نمی پذیرم و میخواهم:

اسقف اعظم سوئد و پاپ برای این سخنان زشت نژادپرستانه معذرت خواهی بکنند. شما با مخفی کردن این سخنان، مردم را فریب داده و میدهید اما در عوض یک شخص عادی را در خیابان به اتهام سخنان نژاد پرستانه به دادگاه می کشید در حالیکه این سخنان پایه و ریشه نژادپرستی در جهان است.

آیا خدای شما می تواند اینچنین شیطان صفت، بی ادب، بی سواد و ضد انسانیت باشد؟

می دانیم سگ در عهد عتیق سمبل نجاست است و بدترین توهین ها اینستکه شخصی را سگ بنامند!

اگر شما این سخنان را از کتاب مقدس برندارید آنگاه هیچ حقی ندارید تا به دیگران برچسب نژادپرست بزنید و پاپ نیز حق ورود به سوئد را نخواهد داشت.

آپریل 2019  اپسالا – سوئد

حسن بایگان

فیلسوف و نویسنده چندین کتاب از جمله ” عیسی مسیح و مادرش مریم یهودی نبودند، آنها مندائی بودند”!

پس نوشت: آیا شما می توانید مقصودتان از یهودی را بگوئید؟

اگر سئوال را نفهمیدید، سکوت کنید، زیرا هیچ نمی دانید!

این نامه به چند زبان، برای رسانه ها و بسیاری سازمانها و افراد در جهان، جهت نشر، فرستاده شده است.

این صفحه جهت اطلاع پارسی زبانان می باشد که اکثرا چیزی از عهد عتیق و جدید نمی دانند و حتی ان کتب را ندیده اند.

کتابی بنام “عهد جدید”  یا “انجیل” قرن هاست مورد تقدیس قرار می گیرد اما مردمان عادی اکثراً یا آن را ندیده اند و اگر هم دیده اند فرصت و موقعیت خواندن دقیق آنرا نیافته اند و تنها به صحبتهای کسانیکه رهبران مذهبی  می دانند اتکا و اعتماد کرده اند. این دسته افراد هستند که با انواع ترفندها مردمان را فریب می دهند و تمام آنچه را در کتاب آمده برای آنها نمی گویند ولی در خفا به نوعی با آن مصالحه کرده اند. یکی از موارد مشخص تحقیر تمام مردمان جهان است.

انجیل متی:

باب پانزدهم

آیه 22 – ناگاه زن کنعانیه از آن حدود بیرون آمده فریادکنان ویرا گفت خداوندا پسر داوود بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است.

آیه 23 – لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده خواهش نمودند که او را مرخص فرمای زیرا در عقب ما شورش می کند.

آیه 24 – او (عیسی) در جواب گفت فرستاده نشده ام مگر بجهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.

آیه 25 – پس ان زن آمده او را پرستش کرده گفت خداوندا مرا یاری کن.

آیه 26 – در جواب گفت که نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست.

آیه 27 – عرض کرد بلی خداوندا زیرا سگان نیز از پاره های افتاده سفره آقایان خویش می خورند.

28 – آنگاه عیسی در جواب او گفت ای زن ایمان تو عظیم است ترا برحسب خواهش تو بشود که در همان ساعت دخترش شفا یافت.

انجیل مرقس :

باب هفتم

آیه 26 – و او زن یونانی از اهل فینیقیه صوریه بود پس از وی استدعا نمود که دیو را از دخترش بیرون کند.

آیه 27 – عیسی ویرا گفت بگذار اول فرزندان سیر شوند زیرا نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن نیکو نیست.

آیه 28 – آن زن در جواب وی گفت بلی خداوندا زیرا سگان نیز پس خورده های فرزندان را از زیر سفره می خورند.

آیه 29 – ویرا گفت بجهت این سخن برو که دیو از دخترت بیرون شد.

هرچند در این آیه ها با همین اندک کلمات، بسیاری چندگانگی ها دیده می شود که مشخص ترین آنها وضعیت آن زن است که در جائی کنعانی و در جای دیگر یونانی گفته شده است و… اما به این نکات پرداخته نمی شود زیرا تمام عهد جدید مملو از تضادها و دروغ هاست. توجه شود که آنها حتی یونانیان را نیز سگ نامیدند.

آنچه در اینچنین کتب به اصطلاح مقدس  می آید حتی اگر یکبار باشد واجب الاجرا است و این مورد که دوبار آمده کاملا جدی است و کاملا لازم الاجرا می باشد.

در این آیات از زبان عیسی مسیح دو بار فقط یهودیان را انسان نامیده و بقیه مردمان روی کره زمین را سگ.

آپریل 2019    اپسالا- سوئد             حسن بایگان

شکایت از پاپ کلیسای کاتولیک و اسقف اعظم سوئد به پلیس به اتهام نژادپرستی

دادگاه سوئد

اداره مبارزه با تبعیض

۱۷ آپریل ۲۰۱۹

تقدیس جنایت از خود جنایت بدتر است

کتابی بنام “عهد جدید”  یا “انجیل” قرن هاست مورد تقدیس قرار می گیرد اما مردمان عادی اکثراً یا آن را ندیده اند و اگر هم دیده اند فرصت و موقعیت خواندن دقیق آنرا نیافته اند و تنها به صحبتهای کسانیکه رهبران مذهبی می دانند اتکا و اعتماد کرده اند. این دسته افراد هستند که با انواع ترفندها مردمان را فریب می دهند و تمام آنچه را در کتاب آمده برای آنها نمی گویند ولی در خفا به نوعی با آن مصالحه کرده اند. یکی از موارد مشخص تحقیر تمام مردمان جهان است.

انجیل متی:

باب پانزدهم

آیه 22 – ناگاه زن کنعانیه از آن حدود بیرون آمده فریادکنان ویرا گفت خداوندا پسر داوود بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است.

آیه 23 – لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده خواهش نمودند که او را مرخص فرمای زیرا در عقب ما شورش می کند.

آیه 24 – او (عیسی) در جواب گفت فرستاده نشده ام مگر بجهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.

آیه 25 – پس ان زن آمده او را پرستش کرده گفت خداوندا مرا یاری کن.

آیه 26 – در جواب گفت که نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست.

آیه 27 – عرض کرد بلی خداوندا زیرا سگان نیز از پاره های افتاده سفره آقایان خویش می خورند.

28 – آنگاه عیسی در جواب او گفت ای زن ایمان تو عظیم است ترا برحسب خواهش تو بشود که در همان ساعت دخترش شفا یافت.

انجیل مرقس :

باب هفتم

آیه 26 – و او زن یونانی از اهل فینیقیه صوریه بود پس از وی استدعا نمود که دیو را از دخترش بیرون کند.

آیه 27 – عیسی ویرا گفت بگذار اول فرزندان سیر شوند زیرا نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن نیکو نیست.

آیه 28 – آن زن در جواب وی گفت بلی خداوندا زیرا سگان نیز پس خورده های فرزندان را از زیر سفره می خورند.

آیه 29 – ویرا گفت بجهت این سخن برو که دیو از دخترت بیرون شد.

هرچند در این آیه ها با همین اندک کلمات، بسیاری چندگانگی ها دیده می شود که مشخص ترین آنها وضعیت آن زن است در جائی کنعانی و در جای دیگر یونانی گفته شده است و… اما به این نکات پرداخته نمی شود زیرا تمام عهد جدید مملو از تضادها و دورغ هاست.

اما آنچه در اینچنین کتب می آید حتی اگر یکبار باشد واجب الاجرا است و این مورد که دوبار آمده کاملا جدی است و کاملا لازم الاجرا می باشد.

در این آیات از زبان عیسی مسیح دو بار فقط یهودیان را انسان نامیده و بقیه مردمان روی کره زمین را سگ.

من در اینجا از اسقف اعظم سوئد و پاپ کلیسای واتیکان انتقاد کرده آنها را مسئول مستقیم دانسته و از آنها سئوال مشخص داشته و پاسخ دقیق و مشخص و بدون طفره رفتن را خواستار هستم:

1- آیا شما می پذیرید که فقط یهودیان انسان هستند و بقیه مردمان جهان سگ هستند؟

اگر چنین است:

الف- صراحتا اعتراف کرده اید که برمبنای این آیات معتقدین به سایر ادیان مانند مسلمانان، بودائیان، هندوان و مردمانی با اعتقاداتی دیگر، همه سگ و کثیف هستند!

ب- صراحتا اعتراف کرده اید شاه سوئد، شاه انگلیس، شاهان کشورهای اروپائی و سایر کشورها همچنین روسای جمهوری و نخست وزیران و دولتیان آمریکا و اروپا و سایر رهبران سیاسی آنها سگ هائی هستند که باید از ته مانده یهودیان بخورند؟

آیا بهمین دلیل است که یهودیان در دبار آنها آنقدر نفوذ دارند و بسیاری میسحی صهیونیست شده اند؟

ج- آیا کلیه معتقدین به دین مسیح و از جمله شما پاپ اعظم، اسقف اعظم کلیسای سوئد و کلیه کشیشان در هر رده ای، سگانی هستید که ته مانده خوراک یهودیان را می خورید؟

2- لطفا بگوئید یهودی کیست؟

اگر متوجه نشدید یعنی دانش شما در حد کافی نیست کمک می کنم.

یهودیان دو دسته هستند:

یکی نژادی، که همان یهودیان اولیه بودند و اساسا عرب به معنی بادیه نشین بودند در مقابل فلسطینینان که یونانی بودند.

دیگری یهودیان دینی هستند یعنی کسانیکه یهودیت را بعنوان دین پدیرفتند.

در اینصورت آیا نظر گویندگان این سخنان ( که یهودی بودند و معلوم نیست سخنانشان چقدر واقعیت باشد و چقدر از زبان خودشان است) از زبان مسیح؛ مقصودشان یهودیان نژادی بوده و شامل کسانیکه در همین ایام نیز به دین یهود می گرایند، نمی شود؟ و یا مقصودشان آنست که هرکسی به دین یهود بگرود دیگر سگ نیست و به جامه انسانیت در آمده است؟

شخصا بعنوان یک انسان یک فیلسوف که تمام عمرم صرف خدمت به انسانیت شده و تمام مردمان را در هر کجای کره زمین، هرموقعیت اقتصادی، هر لباس و هر رنگی، انسان می دانم به این کلام انتقاد سخت دارم و منتظر آن هستم تا:

1- بابت این نوشتار و توهین به انسانیت از تمامی مردمان جهان توسط پاپ کلیسای کاتولیک و اسقف اعظم کلیسای سوئد عذر خواهی بشود. مخصوصا اینکه قرنها مردم را فریب داده و جلوی چشم آنان گرفته تا این نکته را نبینند و چه سوء استفادهائی که از این طریق صورت گرفته است.

2- این نوشتار حتما باید از کتاب عهد جدید حذف گردد. وگرنه قبول کرده اید که این نوشتار که از هر نوشته نژادپرستانه دیگری نژادگرستانه تر است و ریشه و اساس نژادپرستی می باشد درست است.

تقدیس جنایت از خود جنایت بدتر است. سالها این نوشته را تقدیس کردید و بواسطه آن مردمانی را به بردگی کشاندید حال باید بابت قرنها تحقیر و گناهی که صورت گرفته عذر خواهی رسمی کرده و حتی به مردمان خسارت پرداخت بشود.

شخصا انتظار دارم در باره نقش خود من پاسخ مشخص داده بشود:

آیا مقصود عیسی مسیح از سگ، من هم هست؟ در اینصورت باید از خود شرم کند و شرم کنید و بابت آن به من خسارت مادی بدهید.

من در چنین حالتی آنچنان بی ادب و احمق نیستم که متقابلا مسیح،و طرفدارنش و یهودیان نویسنده این سخنان را سگ بنامم زیرا همه را انسان می دانم حتی احمق ها و نادانان و شارلاتانها را.  مردمان  سگ  کثیف و نجس نیستند.

سگ در عهد عتیق و در نزد یهودیان کثیف ترین و حقیرترین موجود است و زمانیکه کسی را چنین بنامند بدترین توهین را به او کرده اند.

این نوشته در عهد جدید پایه و زمینه تاریخی بدترین نوع و علنی ترین نوع نژادپرستی است که باید این ریشه خشکانده بشود تا بتوان نژادپرستی و تبعیض را از جهان برداشت.

کپی جهت بررسی و اقدام:

دبیرکل سازمان ملل

سازمان مبارزه با تبعیض نژادی سوئد

مجامع جهانی دفاع از حقوق بشر

دولتهای جهان

تمامی نیروها و مردمان آزاده جهان جهت اقدام و پیگیری

رسانه های جهان

م. حسن بایگان

فیلسوف

نگارنده کتاب ” عیسی مسیح و مادرش مریم یهودی نبودند، آنها مندائی بودند” و دهها کتاب فلسفی، تاریخی، دینی، اجتماعی، سیاسی

توجه: این نامه به زبانهای پارسی، انگلیسی و سوئدی نوشته شده است از تمامی مردمان جهان تقاضا میشود تا آنرا به زبان خود ترجمه و در اختیار مردمانشان قرار بدهند.

جایگاه ختنه در قرآن و سنت محمد

جایگاه ختنه در قرآن و سنت محمد 
در قرآن آیه ای که مستقیم دستور ختنه باشد نیامده بلکه بعنوان سنت ابراهیم آمده است. در نتیجه حنفیان و مالکیان که اکثریت اهل سنت هستند ختنه را الزامی نمیدانند. 
باید توجه کرد که در هیچ جایی که منبعی مستند و موثق باشد اشاره ای به ختنه شدن محمد پیامبر مسلمانان نشده است و قاعده نیز چنین بوده که اگر محمد ختنه شده بود و یا به آن اعتقاد داشت انرا بعنوان دستور در قرآن می آورد.
در هیچ منبع معتبری هم اشاره به ختنه شده بودن چهار خلیفه اول یا راشدین و حتی فرزندان آنها و از جمله حسن و حسین نشده است.
ظاهرا این رسم یهودیان (که آنها از مصریان گرفته اند) بعدها در میان بعضی فرق اسلامی وارد شد و احتمالا آنهم جزیی از شریعت است که برای مشخص شدن بعضی مردمان از یکدیگر به اجرا گذاشتند.

نتیجه: 
چون ختنه در قرآن نیامده و محمد نیز آنرا انجام نداده تا بعنوان سنت اجرابشود پس ختنه نکردن می بایست بعنوان سنت محمد اجرا شود و ختنه کردن خلاف سنت است و آنچه خلاف سنت می باشد شرک یا …است.

حسن بایگان
۳ مارس ۲۰۲۰
اپسالا – سوئد

بعضی از مطالبی که در فیس بوک نوشته ام


انیشتین و درمان بیماری کرونا
اکنون چند ماه است ویروس کرونا و بیماری و مرگ ناشی از ان سرخط تمام خبرهای کلیه رسانه های دنیاست. اما در این میان هیچ اسمی از نابغه بزرگ عالم بشریت انیشتین و تزهای او نیست و کلا نام او به کناری رفته است. چرا؟ اگر تیوری های او آنقدر ارزشمند بود پس چرا در اینجا بکار نمی‌ رود؟
دلیل اش بسیار ساده است. آنچه انیشتین ارایه داد مربوط به قسمتی از علوم گسترده امروزی است که در علوم گسترده پزشکی، آزمایشگاهی، کشاورزی، ساختمان، صنعت و… بکار نمی اید. پس تیوری بسیار عظیم و گسترده ای نیست. 
در مقابل آن کارهای پاستور دنیای دیگری در علوم آزمایشگاهی و … باز کرد که کمک های اساسی به پزشکی و نجات جان انسان‌ها کرد امری که اکنون همه مردم نیاز و ارزش انرا می دانند و همه چشم براه راه نجات از طرف آزمایشگاهها می باشند. 
همچنین پاپن با استفاده از نیروی بخار درهای دنیای صنعتی را بر جهان گشود. کارهای این دو بر تحولات زندگی بشر بسیار تاثیر گذارتر بودند.
از طرفی همه اهل مطالعه و عقل میدانند که انیشتین تیوری نسبیت را از روی میز پانکره دزدید درحالیکه پانکره در حال تحقیق بیشتر بود که ایا واقعا این تیوری درست است یا نه. حال نیز ثابت شده که درست نبوده ولی متاسفانه عالم علم فیزیک گرفتار انست تا بمرور انرا پاک کند. همچنین فیزیک کوانتومی دربرابر آن فیزیک کلاسیک قد علم کرده و از زاویه دیگری انرا کنار میزند.
اما انیشتین را آنانی بزرگ کردند که امثال داوود، سلیمان و سایر یهودیان (فقط یهودیان را که نوعی نژادپرستی است) را بزرگ کردند و به آنها جوایزی بین المللی هم داده و می‌دهند. این عمل ضد انسانی تمسخر انسانیت است.
قدرت رسانه ها آنقدر زیاد است که عقل انسان‌ها را کامل در اختیار می گیرد بطوریکه حتی فکر میکنند همه چیز را میدانند.
برای درک بیشتر این نکته به نوشته من در باره مولوی مقاله “ کیر را دیدن و کدو را ندیدن” نگاه کنید.
حسن بایگان 
آوریل ۲۰۲۰


تغاری بشکنه ماستی بریزه…
داستان ویروس کرونا باعث شده که بسیاری مسایل بین المللی و درونی کشورها مخفیانه یا بی سروصدا پیش برود.
بزرگترین و‌مجهزترین بیمارستان سوید که دولتی بود بدون سر‌صدا فروخته شد. تنها در یک خبر بسیار کوتاه در رادیو سوید آمد آنهم به صورتی که انگار ابدا موضوع مهمی نیست؛ گفته شد که بیمارستان کارولینای استکهلم فروخته شد و خریدار یک زن است اما مسئولین اطلاعات بیشتری نداده اند.
عقیده سیاسیون برآنست که خانم خریدار این بیمارستان (که می‌تواند ده ها میلیارد کرون قیمت داشته باشد) اینهمه پول را از حسابش نپرداخته بلکه در زدوبندهای بزرگ اقتصادی از بانکها گرفته (یعنی پول مردم) و به دولت داده و…
بله اینها خانواده هزار فامیل نیستند بلکه چند خانواده محدود هستند که صاحبان بانک‌ها، صنایع و… همه چیز سوید و‌در واقع مالک و حاکم سوید هستند.
عاقبت مردمان سوید ابدا معلوم نیست و می‌تواند به بزرگترین فاجعه تبدیل بشود. تمام پول مردمان در بانکهاست که آنها کنترل تمام و کمال دارند و تجارت و صنعت نیز در دست همان باند صهیونیستی است که بانک‌ها را دارند و حالا کار به بیمارستان‌ها کشیده. در نتیجه همه زندگی کردم در اختیار چند یهودی صهیونیست انگشت شمار است.
در پشت پرده در کشورهای ثروتمند دزدی های بزرگ و آنقدر بزرگ صورت می‌گیرد که کسی به عقلش نمیرسد و یا توانش برای برخورد با آنها ابدا کافی نیست. 
دولت‌ها در غرب فقط اجازه دارند پول مالیات مردم را برای آنها خرج کنند و ابدا اجازه ندارند نگاهی به پول و سرمایه سرمایه داران بزرگ مالک کشورهای غربی بیندازند.
حرف از دموکراسی و…حرفهای عامیانه مردمان بی دانش سیاسی و یا احمقان است.
اما دزدی های کوچک کاملا ممنوع است.
حسن بایگان
۴ آوریل ۲۰۲۰

اگر خدا ابتدا مرد را آفرید، پس داستان آلت مردانگی و غریضه جنسی و آب منی را چگونه در نظر گرفته بود؟ آیا وقتی میخواست زن را بیافریند میدانست مرد چنین چیزهایی دارد و زن هم باید آن چیزهای دیگر را داشته باشد؟ ایا زن را از دنده مرد افرید و بعد متوجه شد که برای تولید مثل و‌ ارضا غریضه جنسی باید فلان چیزها هم باشد و… و بعد متوجه شد زنی که از دنده مرد آفریده شده؛ اوست که باید فرزند بیاورد؟! ایا از ابتدا عقلش نمی رسید که باید یک جفت زن و‌مرد درست بکند و اینکار را همزمان انجام بدهد. ظاهرا عقلش نرسیده بود و پس از افریدن مرد، شروع به فکر کردن کرد و زن را آفرید و البته حتما بعضی نکات دیگر هم بعدها به عقل ناقص اش (که در حد عقل انسان‌ها بود) رسید. شما شرم نمیکنید که چنین حرف های غیر معقولی را از ذهن خود میسازید و همچنین خدایی آنچنان قدرتمند میسازید و‌افکار خودتان را بعنوان افکار خدا جا میزنید؟! و یا آنقدر احمق هستید که این مزخرفات را باور می‌کنید؟! پس تا زمانیکه به دینی و خدایی یا افریننده ای اعتقاد دارید ابدا حق ندارید به اخوندها و کشیش ها و ربی ها و مونک ها و… چیزی بگویید چون شما احمق ها و یا شما نادانان بهر حال دنباله رو آنها هستید. تنها فلسفه و عقیده درست و دقیق را من ارائه داده ام. انرا بخوانید و از آن پیروی کنید. حسن بایگان مارس ۲۰۲۰ اسفند ۱۳۹۸ اپسالا – سوئد

 

 

هم اکنون در حال مطالعه کتاب “اشرف افغان بر تختگاه اصفهان” نوشته ویلهلم فلور بر مبنای اسناد هلندی (شرکت هلندی که در آن سال‌ها در ایران بود. البته انگلیسی ها و فرانسویها هم بودند) نوشته شده است و از آشفتگی ها، بی برنامه‌ گی ها و… صحبت دارد که حاصلش کشتارهای بی برنامه بواسطه کینه توزی ها و… بود و در زمانی که غرب در حال پیشرفت بود این دسته جنگ‌های داخلی ضعیف شدن و عقب ماندنی را بهمراه داشت. 
تاریخ نشان داده که دوران‌های آرامش و امنیت باعث رشد و توسعه می‌گردید. 
مثال مشخص امنیتی است که پس از قدرت گرفتن مغولها در سراسر امپراطوری خود ایجاد کردند. در اثر این امنیت، تجارت و علم رونق یافت و کالاها بدون ترس در سراسر این امپراطوری در گردش بود و دانشمندان حمایت می‌شدند. 
توجه: مغولها در ابتدا در خصوص دین هیچ تعصب و علاقه خاصی نداشتند. بعدها دین وارد حکومت مغولها شد و…
حتی پس از اسلام نیز بواسطه امنیت و قدرت قوی مرکزی اینچنین شد و بهمین دلیل است که بیشترین کتب پس از اسلام نوشته شد و پیش از آن کتاب چندانی در دست نیست.
در غرب نیز اینچنین است مخصوصا در امریکا یک قدرت قوی مرکزی متشکل از سرمایه داران بزرگ حکومت می‌کند. حکومت در امریکا الیگارشی ( و بسیار نزدیک به دیکتاتوری) است و نه دموکراسی.
حکومت قوی و قدرتمند در شرایطی که منطقه درگیر جنگ است الزامی است. مخالفت با قوانین غیر واقعی باید صورت بگیرد اما قیصریه را برای یک دستمال نباید به آتش کشید که این آتش دامن همه را خواهد گرفت و پشیمانی سودی ندارد. 
باید مطمئن بود که اگر حکومتی قدرتمند در کشورها نباشد همانند یوگسلاوی که دمکراتیک ترین کشور اروپای شرقی بود به چندین کشور تقسیم می‌شوند.
سودان کشوری که بزرگان سیاسیش دوستان من هستند و با تمام ارتباطی که با سوسیال دمکرات‌های سوید داشتند و سودانیان شمالی و‌جنوبی با هم دوست بودند، یکباره دیدند که دو کشور شده اند و انگشت بدهان ماندند که از کجا ضربه را خورده اند.
و دهها نمونه کشورهای مختلف وجود دارد که یا هنوز در گیر جنگهای داخلی هستند (لیبی) و در آستانه تجزیه و یا تجزیه شده اند و هنوز بافقر و بی برنامه‌ی درگیرند.
فریب شعارهای دروغین دموکراسی، حقوق بشر و… را تنها ساده لوحان و بی سوادان سیاسی میخورند.
حسن بایگان
۹ مارس ۲۰۲۰
اپسالا – سوئد

 

 

ماجرای روستای قالینی و ویروس آمریکائی

ماجرای روستای قالینی و ویروس آمریکائی
پیشگفتار: دیروز تصمیم داشتم مطلب زیر را بنویسم ولی متاسفانه نشد و حالا آنرا می نویسم.


سال ۱۳۵۱بعنوان سپاهی دانش همراه دوست نازنینی که اکنون آمریکاست به روستائی به نام قالینی در بین راه شیراز به جهرم تبعید شدیم. روستائی دور افتاده بود که تا جاده اصلی چند ساعت پیاده راه بود و تنها حدودا هفته ای یکبار ماشینی به آنجا می آمد. مسئولین که با من و دوستم مشکل داشتند به خیال خود ما را به جایی دور افتاده تبعید کردند.
اما آنجا برای من مانند بهشت بود. روستایی بود آباد با تقریبا تمام میوه جات و محصولات عالی خوراکی و چشمه سارانی بی همتا. بطوریکه وقتی مدت خدمت به پایان رسید باورم نمی شد که باید آنجا را ترک کنم ته دلم میخواست تمام عمر همانجا میماندم و هنوز هم این احساس در دلم هست. حتی چند سال پیش که به ایران رفتم خیلی تلاش کردم شاید به نوعی سری به آنجا بزنم و شاید خانه ساده ای تهیه کنم و همانجا بمانم. 
اما از همه بهتر مردمان بسیار خوب و مهربان و بی آلایش آن روستا بود. آنقدر با آنها صمیمی شده بودیم که حد نداشت و خود آنها می گفتند تا بحال هیج معلمی مانند شما اینجا نیامده است.
اما دخترانش در زیبائی در دنیا نظیر ندارند. من که از شهر بزرگ و متمدن و با فرهنگ غربی ی آبادان آمده بودم و دخترانش زیباترین لباسهای مد روز را می پوشیدند و مینی ژوپ (دامن کوتاه) مد بود و همه جور آرایش و عشوه گری میکردند وقتی آن دختران را دیدم با دوستم صحبت میکردم که اینها واقعا زیبای طبیعی و بی نظیر‌ هستند.
بهر حال
روزی از شهر دو سه نفر برای واکسن زدن آمدند، پس از معرفی و مطمئن شدن از همه چیز به آنها اجازه واکسن زدن دادیم.
نکته: در مسیر انحرافی از جاده اصلی به جاده خاکی و بسیار بد روستای ما (قالینی) یک پاسگاه ژاندارمری بود که اتفاقا هر وسیله ای یا شخصی میخواست به آنجا بیاید را کنترل می کرد. در نتیجه این افراد نیز کنترل شده بودند.
آنها کارشان را انجام دادند و رفتند.
روز بعد هنگامی که بچه ها را سر صف آماده رفتن به کلاس کرده بودبم یکی از دختران حددد ۱۰ تا ۱۲ ساله بیهوش شد و افتاد.
در چنین شرایطی کنترل بچه های روستائی غیر ممکن است به سرعت یکی از آنها بدون هیچ اجازه ای از طرف ما بطرف خانه آن دختر رفت و خانواده او را مطلع کرد. در اندک زمانی تعدادی از روستائیان به مدرسه آمدند.
روستائیان تنها حساسیت و سئوالشان در باره افرادی بود که روز قبل آمده بودند و اینکه آیا آنها واقعا از طرف دولت بودند یا کسانی غریبه. آنها برای این حساسیت دلیل می آوردند که: 
تا چند دهه پیش (که بسیاری از آنها بخاطر می آوردند) ما اسبهای زیاد و زیبائی داشتیم تا اینکه آمریکائیان بیماری خاصی به اسبهای ما دادند که همه آنها مردند و اکنون ما حتی برای مراسم عروسی محبور هستیم چندین روستا را زیر پا بگذاریم تا شاید در جائی اسبی پیدا شود زیرا تمام اسبهای این منطقه را آمریکائیان از بین برده اند.

پس گفتار:
در پیش گفتار اشاره به این داشتم که قصد نوشتن این مطلب را دیروز داشتم ولی متاسفانه نشد. امروز دیدم که آقای خامنه ای درپاسخ به آمریکائیان به چند نکته اشاره دارد که چندان بی جا و بی منطق نیست.
از طرفی این روزها کتاب “اشرف افغان بر تختگاه اصفهان” به روایت اسناد هلندی ها که توسط دکتر ویلم فلور هلندی منتشر و در ایران ترجمه شده را مطالعه میکردم. بسیاری نکات جالب یاد گرفتم و بسیار بیشتر از آن سئولاتی است که در مغزم ایجاد شد. ظاهرا برای بررسی این مقطع از تاریخ کاری ارزشمند صورت نگرفته و کارییست بسیار سخت که نیازمند گروهی متخصص و صرف سالهاست. مخصوصا باید اسناد هلندی ها و انگلیسی ها و حتی پرتقالی ها را کاملا دقیق بررسی کرد.
از جمله نکات مهم این بود: با خواندن داستان از طرف هلندی ها حسی بطرفداری از هلندی های خوب و راست گو و درست کردار ایجاد میشد و نفرتی از ایرانیان و مخصوصا افغانهای دروغگو، حیله گر، غیرقابل اعتماد، کسانیکه زیر قول خود میزنند و… 
میدانیم که از قدیم گفته اند: هرکسی تنها به قاضی رفت راضی برمیگردد. خواندن یا شنیدن حکایت یا ماجرای یکطرف چنین حسی را ایجاد میکند. همین تاثیری است که فیلم ها نیز بر انسان میگذارند و گاه یک قاتل جنایتکار … چون نقش اول شده فیلم بصورتی میشود که تماشاچیان خواهان زنده ماندن او حتی کشتن افراد بیشتری توسط او می شوند.
اخبار نیز یکطرفه است و کسانیکه فقط اخبار یک طرف را پیگیری میکنند شستشوی مغزی می شوند. 
بهر حال فقط به یک نکته از این کتاب اشاره میکنم. 
در این کتاب شخصی هلندی بنام “اتلام” مسول کمپانی هند شرقی، بیشترین گزارشات را نوشته. 
به نوشته اتلام تلاش او برای خریدن جزیره هرمز کار خوبی بوده اما ساکنین جزیره مردمانی حیله گر بودند که پولهای زیادی از او گرفتند ولی به سختی مقاومت میکردند تا پرچم هلند در قلعه جزیره برافراشته نشود. داستان طولانی است تا اینکه درصفحه ۱۸۱ کتاب آمده؛ یکباره ۱۸ نوامبر ۱۷۲۸ خبر رسید که باروخان شاهبندر (رییس گمرکات) به آنطرف می آید. برای استقبال از او انگلیسی ها و هلندی ها هم میروند (وقتی اتلام میرسد می بیند انگلیسی ها پیشتر از او همراه شاهبندر بودند). در این کتاب به اختلافات انگلیسی ها و هلندی ها و… اشاره دارد که خود درسی تاریخی است که باید از اختلافات درونی دشمن استفاده کرد. بهر حال در کتاب آمده که بناگاه باروخان همچنانکه سواره اسب میراند شمشیر کشید و دستور دستگیری هلندی ها که آقای اتلام هم جزو آنها بود را میدهد. کاری که جرات زیادی میخواست. 
در کتاب از ایرانی ها و افغان ها به این دلیل شکایات بسیاری شده و اتهاماتی از قبیل دروغگو بودن به وعده عمل نکردن و… و درمقابل راست گو بودن و به وعده عمل کردن و… هلندی ها آمده است.
تا اینجای ماجرا را وقتی شخص میخواند نفرتی از افغانها و ایرانیان در او ایجاد میشود و دلش بحال هلندی های خوب می سوزد مخصوصا اینکه اتلام که جوانی ظاهرا خوش فکر و بسیار با اخلاق و … بود در زندانها شکنجه میشود و در آخر همراه دو هلندی دیگر که با او دستگیر شده بوند در زندان میمیرد که این داستان میتواند غربی ها را بسیار تحت تاثیر قرار بدهد و چهره ای وحشی از ایرانیان و افغانان بنماید که به سختی قابل پاک شدن است. 
اما یکی دو صفحه بعد داستان باز میشود و دلیلی از افغانها برای اینکار آورده می شود که داستان را مشخص میکند. آنها میگویند: 
شما بدون اجازه شاه ایران (اشرف افغان که در اصفهان بود) جزیره هرمز را متصرف شده و پرچم خود را در آنجا بالا برده اید باید آنرا پائین بیاورید. (صفحه ۱۸۶)
در این کتاب چندین بار نویسنده مجبور میشود که اشاراتی به چنین نکاتی (اجحافات استعمارگرانه) بکند.
خواندن اینچنین کتب تاریخی کمک زیادی به دانش سیاسی امروز میکند. مثلا انسان متوجه می شود که ۳۰۰ سال پیش کشورهای غربی که به تمام دنیا رفته بودند یک سیستم پیچیده تجاری – نظامی ایجاد کردند که از جمله در یک ارتباط سریع و مشخص با یکدیگر در تمام نقاط دنیا بودند نقاطی که گاه طی مسیر دریائی آنها ماه ها طول می کشید. و اکنون آنها تجربه چند صد ساله دارند.
در همین کتاب بدون اشاره مشخص و یا توضیحات در باره بعضی مردمان (که از جمله ضعف های ترجمه کتاب می‌باشد) در بعضی جاها اشاره به افرادی از اندونزی یا هند و یا… دارد که در خدمت شرکت هلندی در ایران میباشند و حتی بعنوان نیروی نظامی (میتوان گفت به نوعی مزدور) آنها هستند. شرکتی ظاهرا تجاری که نیروهای نظامی و اسلحه گرم در سطحی بالاتر از حکومت وقت ایران داشت.

در سفرهایم به قلعه هائی برخوردم که همین هلندی ها یا پرتغالی ها یا … در کشورهای مختلف ساخته بودند که مشخص میکرد آنها به درجه بالائی از دانش نظامی رسیده بودند. آنها که حاکمان دریا بودند معمولا جزیره ای را انتخاب کرده و در آن قلعه مناسبی می ساختند و در مقابل مردمان آن منطقه ابدا توان دست یابی به آنها را نداشتند.
بررسی همین کتاب ویلم فلور کاریست طولانی ولیکن تا این حد که به بحث امروز جهان نزدیک است اکتفا می شود.
حسن بایگان
اپسالا- سوئد
۲۲ مارس ۲۰۲۰ سوم فروردین ۱۳۹۹

ادعای سلطنت طلبی ورود به شهر بی درو و دروازه است

ادعای سلطنت طلبی ورود به شهر بی درو و دروازه است
در قدیم شهرها در و دروازه (دربازه) داشتند و همه ورود و خروج ها کنترل میشد. همچنین صبح ها با نواختن سازهائی به مردم می فهماندند که شاه یا حاکم شهر زنده است و همه چیز تحت کنترل میباشد؛ پس دوست و دشمن حساب کار را میکردند. ولی اگر نوای شیپورچیان بر نمیخواست نشان از بی صاحبی شهر بود آنگاه فاجعه بر پا میشد و امکان قتل و غارت و…
حال این داستان را به وضعیت کنونی می شود بسط داد.
امروز دوستی فیلم کوتاهی را فرستاد که در آن یک گروه سیاسی مخالف رژیم ادعا میکرد خامنه ای چندی پیش در گذشته است و…( توجه:‌ این چندی پیش مشخص نیست چه مدت است). 
از او پرسیدم: آیا این گروه را می شناسی؟
پاسخ داد: خیر، ولی از سلطنت طلبان دفاع میکند.
نوشتم: اما من آنها را میشناسم سالها پیش تلاش داشتند با من تماس بگیرند که ابدا پاسخ اشان را ندادم. اینها بیشترشان یهودیان صهیونیست هستند و بهمین دلیل حتما در ارتباط با اسرائیل می باشند.

اما موضوع اینجاست که چرا اینها خود را سلطنت طلب معرفی میکنند؟ 
در این رابطه این تنها گروهی نیست که چنین نسبتی کاذب بخود می دهد بلکه تعداد آنها زیاد است و اکثرا هم نامهائی از ایران باستان بر روی خود میگذارند و خود را ایران پرست دو آتشه جا میزنند تا ساده لوحان را فریب بدهند.

باز گردیم به دلیل انتخاب سلطنت طلبی.
این دسته گروههای وابسته و ساخته دست اسرائیل نمیتوانند تاریخی برای خود درست بکنند مثلا خود را به فدائیان، مجاهدین، ملی گرایان و طرفداران مصدق، طرفداران بختیار یا بنی صدر یا …بچسبانند زیرا اینها هرکدام سابقه ای دارند و افراد خود را میشناسند یعنی “هرکدام شهری هستند که درو دروازه و صاحب دارد” و هرکسی نمیتواند سازمانی درست بکند و بگوید وابسته به آنها بوده. اما:
“تنها شهر بی درو دروازه سلطنت طلب بودن است”. 
سالها پیش یک سلطنت طلب می گفت: “خود ما دهها گروه هستیم و همدیگر را قبول نداریم”. و حالا که نزدیک ۲۰ سال از آن صحبت می گذرد این شهر بی درو دروازه بیشتر و بیشتر بهم ریخته است.

موقعیت رضا پهلوی
رضا پهلوی شاهد آن بود که چگونه پدر بظاهر قدرتمندش در زمانی کوتاه و توسط همین غربی ها که سالها او را حمایت میکردند بدور انداخته شد و حتی پس از آن او را بعنوان یک مریض و بدلائل انسانی هم نپذیرفتند. پس اگر کمی عقل داشته باشد میداند که او ابدا قدرتی نیست و میان سنگهای قوی آسیاب له خواهد شد.
از آن مهمتر دو نکته اساسی هست که احتمالا خود او آنها را میداند که حرفهای زیادی نمیزند:
۱- حمایت آیت الله ها
رضا پهلوی برای رسیدن به سلطنت سوای حمایت غرب نیازمند حمایت چند آیت الله قدرتمند است. هرچند او مسلمان بودن خود را با نام عربی گذاشتن بر فرزندانش پذیرفت؛ امری که در واقع دهن کجی بود بر سلطنت طلبان دو آتشه با نام گذاری های هخامنشی مآبانه و…
۲- او جانشینی ندارد. 
او اکنون حدود ۶۰ سال سن دارد ولی نمیداند که حتی اگر همه فاکتورهای دیگر موافق حال او بشوند او در چه سنی به شاهی میرسد و تازه آنگاه مشکل بعدی که بسیار مهم و اساسی است پیش می آید؛ اینکه او فرزند پسر ندارد که جانشین اش بشود. هیچ شانسی هم نیست که شاه بعدی زن باشد. از طرفی دیده می شود که هیچ کدام از دختران او نیز هیچ قدمی در راه سیاست برنمیدارند و ترجیح میدهند زندگی عادی خانوادگی و بدور و بدون خطرات غیر قابل تصور زندگی سیاسی، داشته باشند.
پس بنظر میرسد خود رضا پهلوی بهتر از سایرین موقعیت خود را تشخیص میدهد و نمیخواهد با امید به شاه شدن مبارزه ای را بکند که زندگی خودش و دخترانش را به خطر بیندازد.

اما داستان مرگ خامنه ای با توجه به صحبتهای او که همین امروز در رسانه های بین المللی پخش شد، هرچند به دروغ کاملا نزدیک است اما این دسته گروههای ساخته شده دست اسرائیل و سایر کشورهای دشمن ایران چندین هدف را پیگیری میکنند و از دروغ گوئی هم ابدا شرمی ندارند؛ زیرا از طرفی میخواهند جو را آشفته بکنند و از طرفی دیگر مردمان کم ظرفیت و زودباور را بشناسند یعنی به نوعی روانشناسی جامعه تا اینکه زمانی که لازم شد از این مردمان لشکریان و گوشت دم توپ بسازند.

حسن بایگان
سوم فروردین ۱۳۹۹
۲۲ مارس ۲۰۲۰
اپسالا سوئد

USAIran